قفل بر انديشه
آذر منصوري
خانه انديشمندان ايران سالهاست محلي براي گفتوگو و همانديشي در حوزههاي فرهنگي، اجتماعي و عملي و... است. اين گفتوگوها بيشتر از آنكه رنگ و بوي سياسي يا جناحي به خود بگيرد، فضايي را فراهم آورده تا ديدگاههاي متنوع و متكثر اهل انديشه و نظر بازتاب پيدا كند و كانوني باشد براي افقگشايي در حوزه سياستگذاريها و برنامهريزيهاي خرد و كلان. پس از برخورد يكجانبه شهرداري تهران كه در چند روز گذشته بازتابهاي متعددي از طرف اهل علم و انديشه داشته، اين سوال بهطور جدي مطرح است كه شوراي ششم و شهردار منتخبشان با كدام استدلال منطقي و پشتوانه قانوني دست به چنين اقدامي زدهاند.
كانون مستقلي كه وابستگي جناحي و سياسي به هيچ يك از جريانهاي سياسي ندارد و درست در روزي كه بايد قلم و اهل آن گرامي داشته شوند، به ناموجهترين شكل ممكن به اين خانه يورش ميبرند؟ مگر ميتوان بر انديشهها قفل زد؟ احسان شريعتي زماني كه اجازه ندادند در محوطه حسينيه ارشاد براي مادر (زندهياد پوران شريعترضوي) نماز ميت اقامه كند، چه خوب گفت كه تفكر شريعتي محبوس در حسينيه و خيابان نيست كه با قفل زدن بر آن تصور كنيد كه بر اين انديشه قفل زدهايد، اين تفكر زنده است و در عصرها و نسلها به حيات خود ادامه خواهد داد.
البته شهردار تهران با اقدام به پلمب اين مكان تكليف خود را با افقگشايي انديشه و انديشهورزان روشن كرد. اما بيش و پيش از شهردار انقلابي اين اعضاي شوراي ششم شوراي شهر تهران هستند كه بايد پاسخگوي اين اقدام ناموجه باشند. انديشه قفل زدني نيست و در كالبد اين شهر و اين كشور جاري است. تنها عرض خود ميبريد و زحمت خلق را زياد ميكنيد.